سبك زندگي
چكيده
يكي از مهمترين الزامات تحقق آرمانها و اهداف جامعه مطلوب اسلامي – ايراني، نهادي شدن شكل خاصي از سبك زندگي است. سبك زندگي اگرچه بهشدت به علائق و سلايق و انتخابهاي فردي وابسته است، اما در يك جامعه و در يك برهه خاص از زمان واجد اشتراكات فراواني نيز هست. بركنار از تمايزات و تفاوتهاي بيشمار در سبكهاي زندگي فردي و بهمنظور فراهمسازي بستر اجتماعي – فرهنگي تحقق جامعه مطلوب بايد در بين قاطبهي جامعه، سبك زندگي متناسب و هماهنگي با اهداف و آرمانهاي نظام اجتماعي نيز جاري و ساري شود. بهعبارتديگر در صورت ناسازگاري بين سبك زندگي آحاد جامعه با آرمانها و ارزشهاي كلان نظام اجتماعي-سياسي، امكان نيل به جامعه مطلوب فراهم نخواهد بود.
سبك زندگي افراد را ميتوان از طريق مطالعه دو بعد رفتار انسان، شامل رفتار انسان در فراغت و مصرف و رفتار انسان در كار و شغل و فعاليت اقتصادي بررسي كرد. در اين مقاله با بررسي سبك و الگوي رفتار ايرانيان در فعاليتهاي اقتصادي و كسبوكار و ذيل مقوله فرهنگ و اخلاق كار، چالشها و موانع پيشرفت و بالندگي تبيين و در انتها سبك زندگي متناسب با الگوي ايراني – اسلامي پيشرفت در حوزهي كار و فعاليت اقتصادي تبيين ميگردد. در اين مقاله با روش تحليل اسنادي و استفاده از دادههاي ثانويه، موانع و مشكلات نهادينه شدن سبك زندگي متناسب با الگوي ايراني – اسلامي پيشرفت، استخراج ميشود و در انتها راهكارهاي تقويت اخلاق كار و سبك زندگي متناسب با پيشرفت ارائه ميگردد.
مقدمه
انقلاب اسلامي ايرآنكه بر اساس آرمانهاي ناب الهي تأسيس گرديد، طلايهدار گفتماني نويدبخش و تحققبخش الگويي متفاوت از توسعه و پيشرفت است كه در آن تعامل پايدار انسان با محيط از يكسو و رشد و تكامل فرد و جامعه از سوي ديگر تضمينشده باشد. در اين گفتمان از پيشرفت، سبك زندگي مردم واجد اهميت فراواني است. سبك زندگيبخش حقيقي و محتوايي گفتمان انقلاب اسلامي را ميسازد
و از رهگذر آن ميتوان به اثربخش بودن عملكرد نظام در نيل به اهداف و آرمانهاي انقلاب پي برد. الگوي كار و فراغت ايرانيان، الگوي روابط اجتماعي، ميزان پايبندي به خانواده، ميزان پايبندي به تعهدات، قانونگرايي، سبكرفتار در شهر و خيابان و اماكن عمومي، الگوي روابط حاكم بر نظام اقتصادي، الگوي روابط حاكم بين مردم و مسئولين، الگوي مصرف، الگوي برگزاري جشنها، الگوي برگزاري مراسم عزاداري، الگوي معماري و خانهسازي، الگوي تغذيه و پوشش، رفتار مردم در ترافيك و رانندگي و … جملگي نشان ميدهد جامعه تا چه اندازه مطابق با هويت و فرهنگ تاريخي و بومي خود عمل ميكند و تا چه اندازه از اين ميراث فاصله گرفته است.
در اين مقاله نسبت بين سبك زندگي و توسعه و پيشرفت در سطح ملي موردتوجه است و براي اين مقصود اخلاق كار ايرانيان را موردتوجه قرار ميدهد كه مهمترين نسبت را با توسعه و پيشرفت در اغلب زمينهها دارد. در اين مقاله احتياج به راين است كه اگر اخلاق و فرهنگ كار و فعاليت اقتصادي ايرانيان مطابق باارزشها و هنجارهاي ديني و اسلامي صورت پذيرد، سبك زندگي متناسب با عرصههاي مختلف پيشرفت نهادينه خواهد شد.
بديهي است سبك زندگي مقولهاي است خرد و در سطح فرد بكار ميرود و توسعه و پيشرفت در سطح كلان و در سطح نظام اجتماعي. در اين ميان حلقههاي واسطي قرار دارند كه نسبت بين افراد و كل جامعه را برقرار ميسازند. اين واسطهها عبارتاند از خانواده، رسانهها، مدرسه و دانشگاه، احزاب و تشكلهاي سياسي، مساجد و پايگاههاي مذهبي، باشگاهها و كلوپهاي ورزشي و تفريحي، فضاي مجازي و اينترنت.
البته در اثربخش بودن هر يك از اين نهادها، گروههاي مرجع نقش بارزي ايفا ميكنند. لذا درزمينهٔ تعديل و تنظيم سبك زندگي و ارائه راهكار در تقويت اخلاق كار ايراني – اسلامي، گروههاي مرجع نقش مؤثري دارند. در اين مقاله با روش تحليل اسنادي و بهرهگيري از دادههاي ثانويه، موانع و مشكلات نهادينه شدن سبك زندگي متناسب با الگوي ايراني – اسلامي پيشرفت، استخراج ميشود و در انتها راهكارهاي تقويت اخلاق كار و سبك زندگي متناسب با پيشرفت ارائه ميگردد.
ضرورت تدوين الگوي بومي توسعه و پيشرفت
امروزه اغلب متفكران تأكيددارند كه هيچ مدلي از توسعه بدون مباني ارزشي، فرهنگي و ايدئولوژيكي وجود ندارد و همه تفاوتهايي كه در مفهوم «توسعه» وجود دارد به مختصات جامعه آرماني در اين تعاريف و نظريهها مربوط است. توسعه در مكاتب ليبراليستي و سوسياليستي هر يكبر مبنايي متافيزيكي استوارند كه الزاماً با بررسيهاي علمي قابل تصديق يا تكذيب نيستند.
اين امر ايجاب ميكند كه در ترسيم مدل بومي پيشرفت بر اساس مباني ارزشي و فرهنگي خود عمل كنيم. بهعلاوه تجربه توسعه در كشورها و نظامهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي كه از بطن مدرنيته و روشنگري به وجود آمدهاند حاكي از اين واقعيت است كه اين جوامع در جريان عملكرد خود نهتنها به وعدهها و آرمانهاي خود تحقق نبخشيدند بلكه عوارض و پيامدهاي مخربي مانند جنگ، استعمار، استثمار و اشكال جديد بردگي، آسيبهاي اجتماعي، ازهمگسيختگي نهاد خانواده، فردگرايي لجامگسيخته، تبعيض نژادي، فاشيسم، توتاليتاريسم، انواع بيماري، ايدز، فقر و گرسنگي، انتشار گازهاي گلخانهاي، گرم شدن زمين و ساير مخاطرات زيستمحيطي را بر جاي گذاشتند.
ازاينرو نقد مدرنيته و روايت اروپامدارانه توسعه (مير سپاسي، ۱۳۸۵) در بين متفكران و انديشمندان چنان جدي است كه موجب شده غرب جايگاه خود را بهعنوان الگوي بهترين نظام از دست بدهد.
سبك زندگي
اصطلاح سبك زندگي نخستين بار توسط وبر معرفي شد (Weber, 1919) كه آن را ابزار مفهومي مهمي در مدل چندبعدي قشربندي اجتماعي قلمداد ميكرد كه چالشي بود با مدل تعيّن اقتصادي موردنظر ماركس (بنت، ۱۳۸۶: ۹۸). وبر برخلاف ماركس معتقد بود كه مفاهيم منزلت و تعلق فراتر از مسائل صاف و سادس طبقاتي است و مسائل مربوط به «برازندگي و سليقه» و تجسم بصري آن در مُد و ترجيحات فراغتي را نيز شامل ميشود (بنت، ۹۸). اهميت سبك زندگي براي درك روابط ميان ثروت، منزلت و قدرت در جامعه مصرفي به نحو درخشاني در مطالعه ويلن درباره طبقه مرفه نوظهور در آمريكاي اواخر قرن نوزدهم نشان دادهشده است.
اين طبق مرفه از افرادي تشكيل ميشد كه ثروت و منزلت خود را با تلاش و كار سخت و شديد و انباشت سرمايه به چنگ آورده بودند. ويلن نشان ميدهد كه اين طبقه مرفه با تقليد از سبك زندگي طبقات بالاي اروپايي منزلت خود را به نمايش ميگذارد و از طريق تقليد فعاليتهاي فراغتي، مُد، لباس و آرايش به مصرف نمايشي ميپردازد.
ريمل نيز در تبيين حيات ذهني انسان كلانشهري به فرايندهاي تمايز يابي فرد در انبوه مردم ميپردازد و از اين طريق تأثير قابلتوجهي بر نظري كنوني سبك زندگي برجاي گذاشته است. ازنظر ريمل عمل مصرف يكي از عناصر مهم و راهگشا در برساختن هويتها و سبكهاي زندگي در كلانشهرها است.
مفهوم سبك زندگي پس از وبر، ريمل و ويلن، از سالهاي نخست ده ۱۹۹۰ مجدداً در آراء نظريهپردازان اجتماعي و فرهنگي معاصر چون بوردي و (Bourdieu, 1984) فيدرستون (Featherston, 1991)، شليدي (Shields, 1992a, 1992 b)، تايمر (Reimer, 1995a) و چني (Chaney, 1996) وارد مباحث جامعهشناسي شد ( بنت، ۱۳۸۶: ۱۰۰).
بوردي و در اثر شاخص خود تمايز (۱۹۸۴) با بسط انديشههاي وبر، ريمل و ويلن سبك زندگي را چنان بازتاب منزلت اجتماعي مفهومپردازي ميكند. طبق استدلال بوردي و، سبك زندگي افراد. پيامهايي درباره سطح ثروت، موفقيت و شأن و منزلت آنان به جامعه صادر ميكند. (بنت، ۱۰۰)
البته بوردي و بهرغم اعتماد به تأملي بودن سبك زندگي، آن را متأثر از عوامل تعينبخش طبقاتي و فرهنگي قلمداد ميكند. بوردي و بران است كه زمينههاي ساختاري طبقه و فرهنگ از طريق شكل دادن به عادات، خلقيات و منش افراد (Habitus) بر سبك زندگي، علائق، سلايق و ذائقههاي آنها اثر ميگذارند.
در مقابل، چني معتقد است كه اصرار بوردي و بر نقش تعينبخش طبقه و زمينههاي اقتصادي و فرهنگي مترتب بران، به نفي بيمحاباي كيفيات مربوط به بازانديشي و مقاومت و گزينشهاي فرد در زندگي روزمره ميانجامد. چني سبكهاي زندگي را نشانگر تأمل گري فزايندهاي قلمداد ميكند كه افراد در عمل و در جريان زندگي روزمره به نمايش ميگذارند. (بنت، ۱۳۸۶: ۱۰۲)
چني بين سبك زندگي و روش زندگي تمايز قائل است. ازنظر او سبكهاي زندگي برنامههاي خلاقي هستند كه بر پاي «نمايش قدرت و صلاحيت مصرفكننده» استوارند، درحاليكه روشهاي زندگي نوعاً به اجتماع كموبيش پايداري تعلق دارند و در هنجارها و مناسك مشترك و الگوهاي نظم اجتماعي به نمايش درميآيند. (Chaney, 1996: 92,97)
با اين توصيف ميتوان دريافت كه در ادبيات جامعهشناسي دو برداشت و مفهومسازي درباره سبك زندگي وجود دارد، يكي مربوط به دههي ۱۹۲۰ كه سبك زندگي معرف ثروت و موقعيت اجتماعي افراد و غالباً بهعنوان شاخص تعيين طبقه اجتماعي بهكاررفته است و ديگري بهعنوان شكل اجتماعي نويني كه تنها در متن تغييرات مدرنيته و رشد فرهنگ مصرفگرايي معنا مييابد.
در اين معنا سبك زندگي راهي است براي تعريف ارزشها و نگرشها و رفتارهاي افراد كه اهميت آن براي تحليلهاي اجتماعي روزبهروز، افزايش مييابد (اباذري و چاووشيان ۱۳۸۱)؛ بهعبارتديگر يك ديدگاه با رويكردي ساختاري، انتقادي و بازتوليدگرايانه به سبك زندگي مينگرد و بر نقش منابع و عوامل قدرت در شكل دادن به ذائقهها، سبكها و علائق و ترجيحات افراد تأكيد ميكند (بوردي و، ۱۹۸۴) و ديدگاه دوم با رويكرد پديدارشناسانه و واحدي انتخاب عقلاني بر نقش كنشگران در انتخاب و تعيين سبك زندگي صحه ميگذارد.
در ديدگاه اخير اعتقاد بر اين است كه عصر امروز در اثر شماري از عوامل به هم وابسته فكري – علمي – فرهنگي – اقتصادي – فنّاورانه و … داراي ويژگيهاي منحصربهفردي است كه ازجمله مهمترين آنها ميتوان به تجربه تغيير و تحولات پرشتاب و چشمگير در زندگي (برمن، ۱۳۸۱: ۱۴)، كاسته شدن از نقش منابع سنتي اقتدار مانند طبقه، مذهب، جنسيت، نژاد و نظاير آن (بنت، ۱۳۸۶) و گسترش تمايلات و رويكردهاي فردگرايانه و خودخواهانه (سيد من، ۱۳۸۶) اشاره كرد.
از ديگر ويژگيهاي بارز عصر نوين درهمفشردگي مكان و زمان (رابرت سون، ۱۹۹۲، داروي، ۲۰۰۱) و از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي، سياسي و فرهنگي در اثر گسترش نقش رسانههاي ارتباطي و تحرك و جابهجايي گسترده انسانها در پهنههاي فرهنگي است. اين عوامل باعث شدهاند دامنهي انتخابها و گزينشهاي فرد در نظام اجتماعي گسترش يابد و از نقش و اثر عوامل ساختاري – سنتي مانند خانواده، جنسيت، طبقه، قوميت؛ مذهب، نژاد و نظاير آن در شكلدهي به كنشهاي فرد تا حدود قابلتوجهي كاسته شود.
در مقابل رويكرد ساختاري، انتقادي و بازتوليد گرا در صحت و اعتبار اين ادعا كه مدرنيته آزادي و خلاقيت را براي انسانها به ارمغان آورده، تشكيك ميكند و با بدبيني به مدرنيته نگريسته و ماحصل آن را قفس آهنين، استعمار زيست جهان، استثمار و سلطه، ازخودبيگانگي و بيمعنايي، گسترش فرايند كالايي شدن، مصرفگرايي، جامعه مصرفي، جامعه تودهاي و … ارزيابي مينمايد. به همين دليل بر نقش قدرتمندان و طبقه برخوردار جوامع توسعهيافته در شكلدهي بر نيازها و ذائقههاي تودههاي مردم تأكيد ميكند كه بدين منوال بر تداوم جريان انباشت ثروت و قدرت خود مهر تضمين ميزنند.
با توجه به تفوق رويكردهاي انتقادي در غلبه بر فرارودهاي گفتمان توسعه و مدرنيته غربي و نيز مسائل و مشكلات فزاينده اقتصادي و اجتماعي، فرهنگي و سياسي جهان توسعهيافته، جنبشهاي اجتماعي هويت گرا در اغلب جوامع سر برآورد كه از آنها بهعنوان مهمترين جلوههاي خودآگاهي و بيداري فرهنگي جوامع غيرعربي درميبردن بهضرورت ايجاد تمدني بالنده مبتني برريشههاي فرهنگي خودي يادشده است. بيشك از پيشگامان اين خودآگاهيها انقلاب اسلامي ايران است كه با تأكيد بر خودباوري و تكيهبر فرهنگ و هويت ريشهدار اسلامي – ايراني درصدد ايجاد جامعه و تمدن بالنده نويني برآمد و موفقيت نظام برآمده از آن در ايجاد تمدن نوين اسلامي، الهامبخش ساير جنبشهاي بيداري در سراسر جهان خواهد بود.
آسيبشناسي سبك زندگي ايرانيان در حوزه فرهنگ و اخلاق كار
بررسيهاي كارشناسان مسائل اجتماعي ايران، مديران، نخبگان فرهنگي و سياسي نشان ميدهد كه اخلاق و فرهنگ كار در ايران در مقايسه با كشورها و جوامع صنعتي در سطح پايينتري قرار دارد.
مسئولان و رهبران سياسي و اجتماعي كشور نيز در پيامها و سخنرانيهاي مختلف بر اين مسئله تأكيد ميكنند. نتايج درس گروهيها و مطالعات انجامشده (معيدفر، ۱۳۸۰، رجبزاده، ۱۳۷۶، معصومي راد، ۱۳۹۰) نشان ميدهد كه فرهنگ و اخلاق كار در ايران ضعيف است و بنابراين لازم است فقدان فرهنگ و اخلاق كار مناسب در جامعه بهعنوان يك معضل اقتصادي و اجتماعي تلقي شود و براي شناسايي بهتر وضع موجود ازنظر فرهنگ و اخلاق كار و عوامل مرتبط با آن مطالعاتي از طرف انديشمندان و آگاهان به مسائل اجتماعي كشور صورت گيرد.
نتايج مطالعات آماري، اسنادي و پيمايشي متعددي نشان ميدهد كه وضعيت جامعه ازنظر پايبندي به اخلاق كار چندان رضايتبخش نيست و فاقد ويژگيهاي لازم براي تحقق الگوي ايراني – اسلامي پيشرفت است.
بر اساس نتايج يك پژوهش، در جامعه ايران اكثريتي معادل ۴/۸۱ درصد اعتقاددارند كه «روزي هر كس بهقدر قسمت اوست» و ۵/۸۹ درصد نيز در خصوص كار و فعاليت اقتصادي به سرنوشت و قضا و قدر باور دارند. (محسني، ۱۳۷۹: ۴۰۴) از مصاديق و نشانههاي بارز ضعف اخلاق كار در ايران، ميتوان به گريز از محل كار، بيانگيزگي، اتلاف وقت در محل كار، سرگرداني افراد در مراجعات به سازمانها وادارات دولتي و خصوصي و… اشاره نمود.
برخي حتي اين مسئله را مطرح نمودهاند كه ما در سطح ملي شاهد نوعي بحران در تلقي از كار، ثروتاندوزي و انباشت سرمايه و مفاهيم مرتبط با آن و بهطوركلي فرهنگ مربوط به كار هستيم.
مطالعه وجدان كار در صنايع پتروشيمي ايران، نشان داد كه بيش از ٣٢ درصد كاركنان، در سطح ضعيف قرار دارند. (ساروجاني و طالبيان، ١٣٨١)
بر اساس آمار بانك جهاني رتبه ايران در شاخص كسبوكار كه ميتواند يكي از نماترهاي فرهنگ و اخلاق كار باشد، در سال ۲۰۱۳، ۱۴۵، ۲۰۱۲، ۱۴۴، در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۰، ۱۲۹ بوده است. اين روند نشان ميدهد كه هرساله وضعيت ايران در شاخص فضاي كسبوكار تنزل كرده است. (World Bank, Doing Busines)
نتايج پيمايش ملي ارزشها و نگرشهاي ايرانيان در خصوص شاخصهايي مانند امانتداري، صداقت، پايبندي به قول، دورويي و تظاهر، تقلب و كلاهبرداري كه جملگي در شاخص فرهنگ كار قابل بهرهبرداري و استنتاج هستند، نشان ميدهد كه وضعيت جامعه چندان مطلوب نيست.
به لحاظ امانتداري ٥/۴۷ درصد در حد ضعيف، صداقت در بيش از نيمي از جامعه در حد ضعيف، پايبندي به قول در بين ۴۲ درصد در حد ضعيف، دورويي و تظاهر در بين ۸/۶۴ درصد در حد زياد و تقلب و كلاهبرداري نيز در بين ۶۹ درصد در حد زياد ارزيابيشده است.
شاخصهاي اخلاقي در جامعه مرتبط بافرهنگ كار
ميزان | امانتداري | صداقت | پايبندي به قول | دورويي و تظاهر | تقلب و كلاهبرداري |
كم | ۵/۴۷ | ۷/۵۰ | ۴۲ | ۸/۲۰ | ۱۸ |
متوسط | ۵/۲۹ | ۳/۳۱ | ۲/۳۷ | ۳/۱۴ | ۱۳ |
زياد | ۹/۲۲ | ۳/۱۸ | ۷/۲۰ | ۸/۶۴ | ۶۹ |
مأخذ: پيمايش ملي ارزشها و نگرشهاي ايرانيان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ١٣٨١
همچنين معصومي راد (۱۳۹۰) به مطالعه وضعيت مقياس اخلاق كار در بين مردان شهر تهران پرداخت. طبق نتايج اين پژوهش، ميانگين مقياس اخلاق كار (ميزان گرايش و پايبندي به ارزشها و هنجارهاي كار و فعاليت اقتصادي) ٦١/٣ بر روي طيف ٥ درجهاي ليترت بهدستآمده است. در بين ابعاد پنجگانه اخلاق كار، درستكاري با ميانگين ٩٣/٣ بالاترين رتبه را به دست آورده است.
پسازآن وقتشناسي با ميانگين ٨٣/٣ قرار دارد. انگيزه موفقيت و پيشرفت با ميانگين ٧٥/٣ در جايگاه سوم قرارگرفته است. سختكوشي و ارج نهادن به كار با ميانگين ٦٢/٣ در مرتبه چهارم قرار دارد. ارادهگرايي با ميانگين ٥٣/٣ در جايگاه پنجم قرار دارد. اين بدان معناست كه ميزان تقديرگرايي پاسخگويان بالاست. در تفسير اين نتيجه به مطالعات كيفي اشاره شد كه نشان ميداد افراد به كار ارزش زيادي قائلاند به فكر موفق شدن هم هستند، از كسب سود خرسند شده و به دنبال آن هستند، سعي ميكنند رضايت مشتري را نيز جلب كنند، ولي درعينحال معتقدند، پولي كه به دست آمد، رزقي است كه خدا تعيين كرده و اگر هم درآمد خوبي كسب نكنند، باز از خدا سپاسگزارند و معتقدند كه نبايد كفر نعمت كرد. اغلب ايرانيها بر اين باورند كه روزيرسان خداست و هرچه او بخواهد، همان ميشود.
البته اين مانع از كار و تلاش آنها نميشود، بلكه نوعي استدلال در برابر نتيجه كار است كه اغلب براي نتايج مطلوب طرح ميشود. حتي نتايج مطلوبي كه از راههاي ناصواب به دست ميآيد نيز اينگونه توجيهپذير و مشروع ميشوند.
همچنين حسابگري و عقلانيت در عملكرد اقتصادي با ميانگين ٥١/٣ در جايگاه ششم قرارگرفته است و درنهايت زير شاخص دنياگرايي و سوداندوزي قرارگرفته كه ميانگين ٠٥/٣ را به خود اختصاص داده است. تحليل نتايج فوق نشان ميدهد كه اگرچه نمونههاي تحقيق به وظيفهشناسي، وقتشناسي، درستكاري، موفقيت و پيشرفت و همچنين سختكوشي ارج مينهند و سعي دارند به اين ارزشها پايبند باشند، اما چندان به ارزشهاي مادي و دنياگرايانِ پايبند نيستند.
به اين معنا كه چندان در پي سوداندوزي و دنياگرايي، حسابگري در رفتار اقتصادي و اجتماعي نيستند و همچنين معتقدند روزي هر كس را خدا ميرساند و چندان به ارزشها و هنجارهاي مربوط به فردگرايي و ارادهگرايي باور ندارند.
محصولات پيشنهادي:
ماسك بلك
تبيين ضعف فرهنگ و اخلاق كار در ايران
برخي از منابع موجود در ارتباط با نگرش ايرانيان به كار به راين عقيدهاند كه ايرانيان كار را مساوي با رنج و زحمت دانسته و آن را امري دردآور و طاقتفرسا قلمداد ميكنند. در اين متون عوامل متعددي در شكلگيري اين نگرش برشماري شده است كه ازجمله مهمترين آنها ميتوان به شيوههاي توليد كشاورزي، نظامهاي زراعي، زندگي ايلي و كوچنشيني، كمآبي و وابستگي بهقدر سياسي، اقتصاد رانتي، ناامني و غارت آذوقه و محصولات كشاورزي اشاره كرد. (قاضي مرادي، ۱۳۸۷: ۷۳- ۲۷) در ادامه برخي از تبيينهاي صورت گرفته در خصوص علل ضعف فرهنگ و اخلاق كار در بين ايرانيان بررسي ميشود.
تقديرگرايي
تقديرگراييبيانگر اين ديدگاه است كه همهي اعمال و فعاليتهاي انساني و نيز هر آنچه در جهان روي ميدهد از پيش تعيينشده و لذا هر كوششي براي تغيير وضعيت خود و جهان بيهوده است. برخي معتقدند كه در فرهنگ ايران، از ديرباز تقدير امري دانسته شد كه از بيرون به انسان تحميل ميشود و هر فرد بايد آن را همچون «قسمت» خداوندي در نظر گيرد و به آن تسليم شود. (قاضي مرادي، ۱۳۸۷: ۱۱۶)
بر اين مبنا گفته ميشود كه ايرانيها به راين باورند كه روزيرسان خداست و هرچه او بخواهد، همان ميشود. البته اين مانع از كار و تلاش آنها نميشود، بلكه نوعي استدلال در برابر نتيجه كار است كه اغلب براي نتايج مطلوب طرح ميشود. حتي نتايج مطلوبي كه از راههاي ناصواب به دست ميآيد نيز اينگونه توجيهپذير و مشروع ميشوند.
در اين نوع نگرش كه با نگرش اشعريون نيز مشابهتهايي دارد، انسان باكار و فعاليت خويش چيزي را نميآفريند، بلكه محصول كار خويش را ـ كه از پيش مقدّر شده ـ فقط كسب ميكند. اين نوع نگرش كه رضايت، تسليم و پذيرش وضع موجود را در پي دارد و تلاش در جهت تغيير اوضاع فردي و جمعي را تحريك و تهييج نميكند، در عرفان ايراني نيز كه ريشههاي كهن دارد، مشهود است.
اي درويش! چون دانستي كه كار آدمي پيش از آمدن وي ساختهاند، به داده خداي قناعت كن و راضي و تسليم شو. درويش را بادرويشي ميبايد ساخت و توانگر را با توانگري هم ميبايد ساخت، از جهت آنكه درويشي و توانگري هر دو سبب عذاب آدمي است… درويش ميپندارد كه توانگر در راحت و آسايش است و توانگر ميپندارد كه درويش در راحت و آسايش است. (نصفي، ۱۳۷۷: ۱۲۸)
همچنين اشعار و پندها، امثال بسياري در فرهنگ ايرانيان جاري و ساري است كه توصيه ميكند: در برابر قضا و قدر و آنچه سرنوشت تعيين كرده بايد تسليم بود و شكوه نكرد.
در نگرش تقديرگرايانِ، زندگي امري است كه حادث ميشود و مسيري است كه پيش پاي انسان گسترده است و نه راهي كه انسان باكار و فعاليت خويش طي ميكند. پس بايد با آنچه حادث ميشود خود را سازگار كنيم و رنج و محنت بيخود نبريم.
يكي از دلايلي كه در قوام و دوام نگرش تقديرگرايانِ ايرانيان مطرحشده، اين است كه ايرانيان راهي نداشتند جز اينكه در برابر مشقات زندگي در فلات كم آب ايران، بلاياي طبيعي، سلطه حاكمان مستبد و ستم راهزنان و ايلات كه گاهوبيگاه شهرها و روستاها را غارت ميكردند به رضا و تسليم پناه آوردند. چراكه در چنين شرايطي ايرانيان خود را فاقد هرگونه قدرت و تواني براي حفظ وضع خود و يا بهبود در آن ميديدند. زندگي آنقدر بيثبات و ناامن بود كه ايراني را ياراي آيندهنگري نبود.
دم را غنيمت شمار، امروز را خوش باش، فردا خدا بزرگ است، امروز را بگذران، فردا كي مرده و كي زنده «تدبير را به تقدير حواله كن» ازجمله توصيههايي است كه در اين شرايط معني مييابد. (انصاري، رسالت كلمات، از مجموعه رسايل فارسي، ص ۵۰۳)
كاتوزيان در اين خصوص از مفهوم «جامعه كوتاهمدت» سخن ميگويد و معتقد است ايران به دليل ساختارهاي مقتدر سياسي و همچنين ناامنيها و بيثباتيها جامعهاي كوتاهمدت است كه در آن آيندهنگري و سرمايهگذاري و برنامهريزي چندان مورد اعتنا نيست و لذا توسعه با موانع فراواني روبروست. (كاتوزيان، ۱۳۸۷)
آن لم بتون در كتاب مالك و زارع در خصوص علل و زمينههاي تقديرگرايي ايرانيان به عامل ناامني روستايي در ايران اشاره ميكند و مينويسد: بارزترين ويژگي زندگي روستايي ناامني است. دهقان امنيت ندارد، زيرا عوامل طبيعي غالباً او را به نقصان محصول تهديد ميكند. امنيت ندارد، چون قيمتهاي بازار در نوسان است. امنيت ندارد، چون همنوعانش از او اخاذي ميكنند. بهعلاوه فقر و تنگدستي مهمترين مسئلهاي است كه دهقان دائم با آن روبروست. (لم بتون، ۱۳۶۲: ۶۷۸- ۶۷۷)
لم بتون نتيجهگيري ميكند كه در چنين اوضاع و احوالي دهقان ايراني ناگزير ميشود، نگرشي را در خود بپروراند كه بين او و محيطش سازگاري ايجاد كند. او اين نگرش را جبرگرائي يا تقديرگرايي ميداند.
مذمت دنيا
يكي ديگر از نگرشهايي كه بيشتر برگرفته از فلسفه ثنويت است و از فلسفه تصوف مايه ميگيرد، طرد دنيا و نكوهش تجليات مادي و دنيوي است. در اين نگرش هرچه كه انسان را به دنيا پيوند ميدهد و دلبسته ميكند بايد طرد شود و پيش از همه ثروتاندوزي بهعنوان عنصر مهم پيونددهنده انسان با دنيا و نيز كار بهعنوان مهمترين عامل «ثروتاندوزي» براي انسان عادي، ناپسند قلمداد شده است.
احمد غزالي به مريدان خود وصيت كرده است: «خلق را از براي بندگي آوردهاند نه براي دنياپرستي، فرمان نيست كه جز به بندگي مشغول باشد. اگر رخصتي بود، يكلحظه به كاري ديگر مشغول بودن، آنهم بهقدر حاجت و ضرورت بود، پيشه نشايد گرفتن…» (غزالي، ۱۳۷۰: ص ۲۸۲)
همچنين ميتوان نمونههاي فراواني را ذكر كرد كه نشان ميدهد در جهانبيني صوفيانه، فقر نهتنها نكوهش نميشود، بلكه ستايش ميگردد. تصوف انسان را ذاتاً فقير ميداند و هر كوشش و فعاليت او را براي رهايي از اين ذات بيهوده و پوچ ميشمارد. (قاضي، ۱۳۸۷: ۱۳۰)
در تصوف، فقر گاه تا مرحله «فناي في الله»، اعتلا و اهميت مييابد و فيض و مرحمت الهي شامل حال فقيران دانسته ميشود. ازاينرو بسياري از متصوفه ازجمله ملامتيه خود را بهظاهر متكديان درآورده و از اين راه ارتزاق ميكردند تا مثلاً از اين طريق نفس بدكردار را تحقير كنند، لذا در تصوف و عرفان، فقير ميبايد بود و فقير بودن نيز در گدايي بروز مييافته است.
از همينجا بود كه در برخي از نحلههاي صوفيانه و عارفانه «نذر به تكدي» ـ و نه البته «نذر به كار» و بخشش دستمزد كار به مستمندان ـ در پيشرفت صوفي در مراتب ملوك مؤثر دانسته ميشود.
ترسيم الگوي مطلوب اخلاق و فرهنگ كار با تكيهبر آموزههاي اسلامي
در اسلام كار بهمنظور كسب معاش واجب عيني و درراه رفع احتياجات جامعه واجب كفايي است. ازاينرو حقوق كار در مقياسي وسيع موردتوجه اسلام قرار دارد و صرفاً احكام آن به كارگران تابع و مزدبگير اختصاص ندارد، بلكه كار كليه طبقات جامعه را در برميگيرد و غير از حقوق كساني كه كار ميكنند، نتيجۀ آن كار براي جامعه نيز لحاظ ميشود. در اسلام، تنها وسيلۀ مالكيت مشروع كار است. احكام اسلامي دربارۀ حرمت ربا و احتكار كه سود حاصل از آن نتيجۀ كار نبوده بلكه با بهرهوري از كار ديگران به دست ميآيد، بر اين معني متكي است. (كمالي، ۱۳۸۰: ۲۷)
از پيامبر اسلام نقلشده است كه فرمود: «ما اول احد كم طعامان قسط اخيراً من عمليد» يعني اينكه انسان بهتر است طعامي را نخورد كه ماحصل كار و عمل خود او نيست و يا روايت مشهوري كه پيامبر بر دستان پينهبسته كارگر بوسه ميزند و ميفرمايند كه خداوند چنين دستي را دوست ميدارد، نشاندهندۀ اهميت توجه به كار در اسلام است. (عراقي، ۱۳۶۷: ۱۷) همچنين در اسلام، آيات و احاديث بيشماري در زمين شرافت ذاتي كار، حسن كار يدي، كار ذهني، علم و تحسين علما وجود دارد.
همچنين سير امامم معصوم كه ائمه ما كار سخت را بسيار دوست داشتند و حتي در اوج تموّل مالي بسيار شديد كار ميكردند. امام باقر (ع) در مورد علي (ع) ميفرمايد: «جان اميرالمؤمنين خرج فيالبداهه في الحاجه قد جفاها يريد آن يراه الله يتعب نفسه في طلب الحلال» يعني، امير مؤمنان در گرماي شديد براي رفع نياز خود بيرون ميرفت و ميخواست خداوند او را ببيند كه در طلب روزي حلال زحمت ميكشد و خود را به مشقت مياندازد (همان).
در انديش قرآني، خاستگاه كار و تلاش مفيد و سازنده، فطرت آدمي و عشق به كمال مطلق است، زيرا انسان خود فطرتاً كمال مطلق را جستجو ميكند و با اين كمالجويي در كار و تلاش به رضايت باطني و دروني و سلامت روحي و رواني بيشتر و به كمال فردي و اجتماعي استوارتري دست مييابد.
علاوه بر قرآن، سنت ما بيشترين تأكيد را روي كار، طلب حلال، اجتناب از حرام، شرافت كار، امانتداري و صداقت در كار و ارزش و احترام به كار داشته است، تعداد حديثها و رواياتي كه در اين زمينه ميتوان آورد قابلاحصا نيست. در اينجا تعدادي ازاينرو ايات ارائه شد تا ابعاد اخلاق كار اسلامي روشن شود.
رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود: «يا علي: من صفات المؤمن آن يكون كثيرالمعونه» (مجلسي، ج ۶۷ ص ۳۱۱)؛ يعني اي علي: پركاري از صفات مؤمن است.
از ابن عباس نقلشده است كه وقتي كسي موردعلاقه پيامبر قرار ميگرفت، حضرت، سؤال ميكرد كه آيا او شغل و حرفهاي دارد؟ و اگر ميگفتند خير ميفرمود: از چشمم افتاد و در پاسخ به اينكه چرا اين فرد از چشم شما افتاد مينمود: «لان المؤمن اذا لم يكن له حرفه يعيش بدينه» يعني، زيرا هر كه شغل و حرفهاي نداشته باشد از راه دينش زندگي خود را ميگذراند (دلشاد تهراني، ۱۳۷۶: ۱۲).
قرآن كريم به مال اهميت داده و آن را مايه و پايه قوام و قيام انسانها دانسته است. فقير كسي است كه مهره كمرش شكسته و قدرت ايستادن ندارد. ازاينرو در تعاليم اسلامي، تحصيل خردمندانه مال، خير و فضيلت و اسراف و تبخير آن شر و بد است. (مفاتيحالحياه ۱۳۹۱: ۵۷۴)
رفاه اقتصادي جامعه در گرو دو عنصر محوري است، كوشش در توليد، قناعت در مصرف. (مفاتيح الحياه، ۵۷۹ به نقل از تسنيم، جلد ۱۷: ص ۳۴۴) مقصود از توليد در اينجا هر نوع اشتغال به كار مشروع براي تأمين زندگي و پيشرفت اقتصادي فرد و جامعه است و شامل كشاورزي، دامداري، تجارت، صنعت و مانند آنها ميشود و در آيات و روايات بر آن تأكيد شده است.
اموالكم التي جعلالله قياما (سوره نساء، آيه ۵)
اميرمؤمنان علي (ع) ميفرمايد: ملتي كه آب و زمين كشاورزي به اندازه كافي دارد ولي آبها را مهار و زمين را اصلاح نكند و از آنها بهرهبرداري نكند و در اثر كمكاري يا بدكاري محتاج گردد از رحمت حق دور باد. (قرب الاسناد، ص ۵۵، مفاتيحالحياه ۵۸۰)
امام صادق (ع) ميفرمايد: «آنكس كه در جهت گشايش زندگي خانوادهاش تلاش كند مانند كسي است كه درراه خدا جهاد نمايد» (داوري، ۱۳۷۲، صص ۴۷- ۴۲). قال علي (ع): «الشّاخص فيطلب الرزق الحلال كالمجاهد فيسبيلالله» يعني، «جوينده روزي حلال همچون مجاهد راه خداست» (دلشاد تهراني، ۱۳۷۶: ۱۰).
علي (ع) ميفرمايد: «المؤمن يعاف اللهو و يألف الجّد» يعني، مؤمن بيهودگي را كنار ميزند و جديت را به كار ميبندد (همان: ۲۰).
اسلام با تأكيد بر تضمين روزي بندگان از سوي خداي متعال، سعي و تلاش را توصيه كرده و در قرآن ميفرمايد: انسان جز محصول كوشش خويش مالك چيزي نيست. (سوره نجم، آية ۳۹)
در اسلام بر سحرخيزي و آغاز كار روزانه از ابتداي روز تأكيد فراوان شده و پرخوابي نهي شده است. بر اين مبنا از مؤمنان انتظار ميرود كه شب را به استراحت و تمدد اعصاب و تجديد قوا سپري نمايند و براي آغاز كار در روزي ديگر خود را مهيا كنند.
اميرمؤمنان ميفرمايد: صبح زود در پي روزي رفتن، روزي را افزون ميكند. نيز ميفرمايد: هيچ سحرخيزي درراه خدا برتر از سحرخيزي براي تأمين معاش فرزندان و خانواده نيست. (مفاتيحالحياه، ۱۳۹۱: ۹۲)
مشاهده ميشود كه در اسلام از گرايش به صفات زاهدانه بدون عمل پرهيز شده است. ازنظر اسلام، عابدترين مردم، پر كارترين آنها نيز هست، رسول خدا به علي (ع) فرمود: «يا علي، من صفات المؤمن ان يكون كثير المعونه» يعني، اي علي: از صفات مؤمن اين است كه پر كار است (همان: ۲۰).
بر اساس تعاليم و آموزههاي قرآني و روايي فوق، سبك زندگي مطلوب در حوزة كار و فعاليت اقتصادي شامل ويژگيهاي زير است:
۱ – در درجة اول كار و فعاليت اقتصادي مؤمن بايد با قصد و نيت قرب الهي توأم باشد.
۲ – در كار و فعاليت اقتصادي و مراودات، معاملات و مناسبات مرتبط باكار و شغل بايد تقوا رعايت شود و مؤمن بايد خداوند را بر كليه اعمال و كنشهاي خود حاضر و ناظر بداند و در پيشگاه خداوند حقي از كسي ضايع نكند و وظيفهاش را به درستي و بهطور كامل انجام دهد.
۳ – طبق آيات و روايات ذكر شده، جد و جهد در كار و فعاليت اقتصادي و بهمنظور كسب روزي حلال تأكيد فروان شده است.
۴ – مؤمن بايد از منابع و امكانات در اختيارش بهطور بهينه بهره برد و اسراف نكند.
۵ – مؤمن بايد هر روزش بهتر از روز قبل باشد و بايد به دنبال علمآموزي و پيشرفت و تكامل باشد.
۶ – مؤمن نبايد از كيد و مكر دشمنان مأيوس شود، مؤمن بايد در كار خير، پايمردي و استقامت داشته باشد و در مصائب و سختيهاي راه به خدا توكل كند و از طريق ايمان و عمل صالح برنگردد.
۷ – مؤمن بايد وظيفهشناس و مسئوليتپذير باشد و هر جا مشاهده كند كه امر خيري بر زمين مانده، داوطلبانه انجام آن را بر عهده گيرد.
۸ – مؤمن بايد از مشورت و همكاري اهل خير و ابرار بهره گيرد.
۹ – در اسلام بر اهميت و ارزش وقت و زمان تأكيد شده و به مؤمنان انذار داده ميشود كه در قيامت بايد در خصوص نحوة سپري كردن عمرشان در دنيا پاسخ دهند و لذا نبايد عمرشان را در مسير بطالت، تباه نمايند.
۱۰ – همچنين در اسلام بر پايبندي به خانواده و جامعه و تلاش در جهت تأمين رفاه همسر و فرزندان از طريق كار و و تحصيل روزي حلال توصيه فراوان شده است. در اسلام رزق حلال يعني درآمدي كه از طريق خدمت و خير به جامعه و ديگران تحصيل شده باشد و كسب روزي از راههاي نامشروع مذمت شده و رعايت حقوق ديگران مورد تأكيد قرارگرفته است.
بر اساس مطالعات نظري فوق، ابعاد و مؤلفههاي زير جهت ترسيم فضاي مفهومي اخلاق كار اسلامي معرفي ميشود.
نتيجهگيري
طبق آموزههاي اسلامي، هر مؤمني بايد شبانه روزش را به سه قسمت مساوي بخش كند. يك بخش را به كار و كسب روزي حلال بپردازد، يك بخش را به فراغت، استراحت و امور منزل و بخش سوم را به عبوديت خدا و امور معنوي اختصاص دهد. (نهجالبلاغه، ۱۰۰۸) اين بخشبندي زندگي و اوقات شبانهروز خطوط اصلي سبك زندگي اسلامي را ترسيم ميكند.
در اين مقاله صرفاً يكي از اين ابعاد سه گانه يعني كار و فعاليت شغلي و اقتصادي موردتوجه قرارگرفته و بهمنظور مديريت سبك زندگي مطابق با الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت، الگوي اخلاق كار اسلامي يا سبك مطلوب كار و فعاليت اقتصادي در اسلام تبيين شده است.
تحقق اهداف و آرمانهاي پيشرفت و توسعه در گرو عوامل متعددي است كه ازجمله مهمترين آنها ميتوان به رفتار اقتصادي به ويژه اخلاق كار و تلاش در بين آحاد جامعه اشاره نمود. اخلاق و فرهنگ كار از مؤلفههاي اصلي نيل به توسعه و پيشرفت است و بدون وجود بستري مناسب براي كار و فعاليت مولد آحاد مختلف جامعه، امكان نيل به اهداف توسعه و پيشرفت فراهم نخواهد بود.
آثار و پيامدهاي كار را ميتوان در دو سطح فردي و اجتماعي مورد بررسي قرار داد. در سطح فردي، كار منشأ بروز و ظهور فضائل انساني و به دليل شكوفايي همين ظرفيتهاي نهفته در انسان، مولد و خلاقيتآفرين است. مولد بودن كار در فرد احساس رضايت و خشنودي ايجاد ميكند. همچنين دستاورد و محصولي كه از طريق كار نصيب انسان ميشود، به دليل قابليت مبادلهاي آن ارزشمند است.
چون نيازي را برطرف نمايد و لذا موجب رضايت و خرسندي در مصرف كننده ميشود. بهعلاوه انسان بهعنوان اشرف مخلوقات مهمترين تمايزش با ديگر موجودات در خلاقيتي است كه از طريق كار نشان ميدهد و در اثر آن و بهمنظور دستيابي به شرايط آرماني، خود و محيط پيرامونش را تغيير ميدهد. از بعد اجتماعي، كار به تعالي جامعه و تحقق آرمانها و ارزشهاي بشري كمك مينمايد. ازجمله مهمترين اين آرمانها ميتوان به پيشرفت، رفاه و بالندگي اشاره نمود.
كار صالح و شايسته سرمنشأ تحقق آرمانهاي جهانشمول بشر است. در جامعهاي كه آحاد آن براي نيل به ارزشها و اهداف جمعي در تلاش و كوشش باشند و در انجام وظايف و تكاليف خود به نحو شايسته عمل نمايند و تمامي مساعي خود را بكار گيرند و از منابع در اختيارشان نيز بهطور مناسب استفاده كنند و به قواعد و هنجارهاي كار احترام بگذارند و به حقوق ديگران تعدي نكنند، چنين جامعهاي از بالاترين ميزان پيشرفت و بالندگي، رفاه و آسايش و نظم و امنيت برخوردار خواهد بود و درگيري، خشونت، تنش، ناامني، آشوب، بينظمي، طغيان، شورش، معضلات و مفاسد اجتماعي نيز مجال ظهور و بروز نخواهند داشت يا دست كم به كمترين مقدار خود خواهد رسيد.
از زاويهاي ديگر ميتوان گفت كه منشأ بسياري از مصائب و معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي كه يك جامعه را ناكارآمد مينمايد و مانع از تحقق آرمانهاي پيشرفت ميشود، زيرپاگذاشتن ارزشها، قواعد، قوانين و هنجارهاي مربوط به كار و فعاليت اقتصادي است. لذا پيشرفت، توسعه، تعالي و بالندگي هر جامعه و تمدني، در گرو كار، تلاش، سعي و كوشش جمعي است. جامعهاي كه از تلاش و كوشش و سخت كوشي رويگردان است، چارهاي جز پذيرش فقر و بدبختي، ركود و رخوت، بينظمي، ناامني و آشوب نخواهد داشت.
به همين دليل اسلام جايگاه ارزشمندي براي كار و تلاش چه در بعد فردي و چه در بعد اجتماعي آن قائل شده است. اين ديدگاه در اسلام كه به روشني در آيات و روايات تبيين شده است با نظر برخي از متفكران غربي كه اسلام را دين تنبلي و تنپروري دانستهاند، در تضادي آشكار قرار دارد. در اسلام تصريح شده كه هيچ چيزي براي انسان غير از طريق كار و تلاش حاصل نميآيد و انسان بايد براي تحصيل رزق و روزي به سعي و تلاش همت گمارد.
راهكارها و پيشنهادها
بهمنظور ارتقاء اخلاق كار اسلامي بايد در دو زمينه برنامهريزي و اقدام كرد: زمينه اول به تقويت اخلاق كار اسلامي از طريق فرهنگسازي، آموزش و تربيت نسلهاي جديد مرتبط است و زمينه دوم به حذف يا كاهش عوامل كاهنده اخلاق كار اسلامي در محيطهاي كار و فعاليت اختصاص دارد. درزمينهٔ اول فرهنگ و نگرش كارمحور در جامعه بايد تقويت شود.
چراكه جامعه ايران براي نيل به توسعه و پيشرفت به تربيت هرچه بيشتر انسانهاي ارادهگرا، موفقيتطلب، آيندهنگر، برنامهريز، سختكوش، وظيفهشناس و درستكار، حسابگر، وقتشناس، اهل پسانداز و سرمايهگذاري، خلاق و كارآفرين نياز دارد. در اين راستا خانواده، نظام آموزشي، رسانهها و ساير نهادهاي فرهنگي بايد در جهت تشويق افراد به دروني كردن اين ارزشها عمل كنند و مانع تكوين باورها و نگرشهاي بدبينانه، تقديرگرايانِ، دم غنيمتي و دنياگريزانه در افراد شوند.
مهمتر از ايجاد و تقويت اخلاق كار توسط نهادهاي تربيتي و فرهنگي، دولت بايد با وضع قوانين و ايجاد سازوكارهاي مناسب، به تقويت اصل شايستگي و شايستهسالاري همت گمارد تا مانع افول اخلاق كار جوانان و فارغالتحصيلاني شود كه با انگيزه و اشتياق بالايي به بازار كار وارد ميشوند. در جامعهاي كه افراد احساس كنند، مزاياي اجتماعي مانند ثروت، قدرت، شغل؛ مقام و منصب و … بر مبناي اصل شايستگي توزيع نميشود، رقابت لجامگسيخته و ناهنجار براي كسب اين مزايا نيز رخ ميدهد. (رفيعپور، ۱۳۸۴: ۲۸۵) و در نتيجه اخلاق كار تضعيف ميشود.
در مجموع بايد به افراد آموخت كه در صورتي ميتوانند به موفقيت بيشتر دست يابند كه وظايفشان را به بهترين شكل انجام دهند. انجام وظايف يكي از بارزترين مسيرها و شيوههايي است كه افراد ميتوانند از طريق آن بر رقباي خود پيشي گيرند؛ اما بايد به موازات آن پاداش متناسب نيز در نظر گرفت تا در افراد احساس بيعدالتي شكل نگيرد. چراكه احساس بيعدالتي از دو جنبه اخلاق و فرهنگ كار را دچار بحران ميكند.
برچسب: ،
ادامه مطلب